چرخ‌ن رقص‌کنان مستِ مست
آن مه مسرور به جانم نشست
 
گفت که پیراهن خود باز کن
بازگشودم به جهانی که هست
 
نیست بُدم هست شدم هستِ هست
هست همه تاب و میانم شکست
 
سال نو آواز نو کردم به جان
زان دم نو بال نهانم برست
 
آن همه انسان که بُدم هیچ شد
بال برون شد ز دو بن‌بست دست
 
مرگ تو مرگ من و مرگ جهان
زندگی نوست برِ مرگ پست
 
عارض چشمان توام، عرصه نیست
غمزه کند گر فلک غم‌پرست
 
شب سوی ما گیر نهان حلمیا
ساعت می باز به بزم الست

چرخ‌ن رقص‌کنان مستِ مست | غزلیات حلمی

چرخ‌زنان رقص‌کنان مستِ مست

عالم و آدم چپ و تو راست باش

رقصیدن در هیچ‌نای عدم

نو ,بُدم ,باز ,مستِ ,رقص‌کنان ,چرخ‌ن ,چرخ‌ن رقص‌کنان ,رقص‌کنان مستِ ,من و ,و مرگ ,مرگ من

مشخصات

تبلیغات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویای بیت کوین Bitcoin Dream پرسش و پاسخ وردپرس سایت کیم کالا فروشگاه اینترنتی Lotus Water Psychology سایه وارونه داده پردازی نرم افکار اپیکیشن نت مانی net money مرکز تخصصی گچبری و قالبسازی آذین بیوگرافی ابوالفضل بابادی شوراب گروه هنری اولین اکشن سازان جوان اقیانوس طلایی .:: تنفّس صــــبح ::. شین نویسه خبر شهدای مدافع حرم پایکد نقاشی کشیدن درمان مو کبدچرب Sh.S نمونه سوالات استخدامی بانک تجارت (فروردین 1400) رسانه ارزهای دیجیتال و صرافی Coinex مرکز ماساژ در تهران